کد مطلب:316688 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:181

ورود به کربلا وبی تابی حضرت زینب
در روز دوم محرم پس از برپا شدن خیمه ها و سكونت در كربلا، حضرت زینب هراسان حضور برادر رسید و عرض كرد: این بیان را خوف ناك می بینم، چرا كه خوف و ترسی عظیم از آن به من روی آورده است.



[ صفحه 90]





از آن زمان كه داده ای در این زمین تو منزلم

تمام غصه ی جهان گرفته جای در دلم



امام فرمود: هنگام رفتن به جنگ صفین از این جا گذر می كردیم كه پدرم گریست و فرمود: «در عالم خواب این بیابان را دیدم كه دریایی از خون است و حسین در آن دست و پا می زند و هرچه یار و یاور می طلبد كسی او را یاری نمی كند»، آن گاه پدرم به من فرمود: ای اباعبدالله! اگر چنین حادثه ای برای من پیش آید، چه می كنی؟ گفتم: صبر می كنم. زینب با شنیدن این سخن بسیار نگران شد و گریه سر داد. [1] .



خواهرا این جا دیار كربلاست

ای كه قلبت غصه دار كربلاست



زینبا، روح حسینت سال ها

لحظه لحظه بی قرار كربلاست



این همان وادی قربانی ماست

مدفن ما شوره زار كربلاست



این جوانان جملگی پرپر شوند

اكبرم هم جان نثار كربلاست



خواهر، این جا بی برادر می شویم

ای همای، عشق،بی سر می شویم



اكبر این جا سرو بی سر می شود

اصغرم چون غنچه پرپر می شود



قاسم من سنگ باران می شود

میهمان نیزه داران می شود



در خبر دیگر آمده است: پس از نصب خیمه ها، حال زینب علیهاالسلام دگرگون شد [2] امام حسین علیه السلام خدمت خواهر رسید و مشاهده كرد كه خواهر بر سر عمود خیمه گذاشته و گریه می كند. زینب رو به امام



[ صفحه 91]



حسین كرد و عرض كرد: داداش! این سرزمین چگونه سرزمینی است؟ [3] امام فرمود: خواهرم! این جا همان جایی است كه وقتی كودكی بیش نبودی، خواب دیدی و رفتی خدمت جدمان آقا رسول الله صلی الله علیه و آله و خواب خویش را این چنین تعریف كردی:

«دیدم طوفانی به پا شد و من میان صحرا، یكه و تنها به این طرف و آن طرف می افتادم، در آن جا درخت بزرگی را دیدم. از هیبت آن طوفان، خود را به آن درخت بزرگ رساندم، دیدم آن درخت شكست، من خود را محكم به شاخه ای آویختم، باد آن شاخه را درهم شكست، به شاخه ای دیگر متوسل شدم، او را نیز درهم شكست؛ در آن حال، خود را به دو شاخه كه به هم متصل بودند، چسباندم. از شدت وزش باد، آن دو شاخه هم شكست. آن گاه من وحشت زده از خواب بیدار شدم».

به محض شنیدن این خواب، سیلاب اشك از دیدگان رسول خدا صلی الله علیه و آله جاری شد و سخت گریست و فرمود: ای نور دیده! آن درخت، جد تو است كه به زودی تند باد اجل او را از پای در می آورد و آن شاخه كه سخت آن را گرفتی، مادر تو است و شاخه دیگر، پدر تو است و آن دو شاخه دیگر، دو برادر تو حسن و حسین هستند كه از مصیبت ایشان، دنیا تاریك می شود و تو در مصیبت ایشان جامه ی سیاه بپوش.



[ صفحه 92]




[1] رياحين الشريعه، ج 3.

[2] سوگنامه عاشورا، ص 199.

[3] همان.